همسایه ها , احمد محمود

کتاب همسایه ها به قلم احمد محمود توسط نشر امیرکبیر به علاقه‌مندان تقدیم می‌گردد.

گزیده‌ای از محتوای کتاب:

پیش از ظهر است. تو خانه قشقرقی به پا شده است که بیا و ببین. دیشب آفاق نیامد خانه. خواج توفیق دلواپس نشد. چون گاهی می‌شود که شب‌ها نمی‌آید. می‌رود دنبال قاچاق. گاهی با بلم و گاهی با اسب.

همسایه‌ها، همه ریخته‌اند تو خانۀ ما. از دو کوچه پائین‌تر و دو کوچه بالاتر. مفتش‌ها، آفاق را تو «باغ شیخ» گرفته‌اند با پنج قوارۀ ساتن. از منزل شیخ شعیب می‌آمده است. شب نگهش داشته‌اند و حالا، همراهش آمده‌اند که خانه را بگردند. بانو، مثل لندوک سرما زده می‌لرزد. ایستاده است کنار حوض و قوز کرده است. به گمانم که خمار هم هست. آفاق ککش نمی‌گزد. دست‌هایش را زده است پر کمرش و قامت بلند و گرفته‌اش را راست نگه داشته است و کرکری می‌خواند. موی شبق گونه‌اش رها شده است رو دوشش. چادرش را محکم به کمر بسته است. مفتش‌ها همه‌جا را با سیخ‌های نوک‌تیز آهنی سوراخ سوراخ کرده‌اند. کف اتاق خواج توفیق را ، بستۀ رختخواب‌ها را، کاهدانی رحیم خرکچی را و حتی گونی‌های تپالۀ صنم را. ابراهیم نشسته است رو کبوترخانه و …